yagotesorkh
|
اگربه خاموش کردن آتش میروی، لباس علفی برتن مکن . مثل چینی
احمق هیچوقت سعادتمند نمی شود. سیسرون نبخشیدن ، شکست در ادراک کارکرد جهان و سازگاری تو با کل آن است . وین دایر از اشتباهات خود و دیگران عبرت بگیر . بزرگمهر حکیم بزرگداشت توان نیروهای جوان را نیز دو چندان می کند . ارد بزرگ خطاهای دیگران را، چون خطای خویش ، تحمل کن. فنلن نادار باش و خرسند . دارا باش فروتن . کنفوسیوس تنها سکوت است که می تواند ما را به معرفت برساند. رادها کریشنان نامدار کهن اسطوره و راهبر دوران هاست ، سرشت او با خوی مردم سرزمین خویش همگون است نه با سرشت فرمانروایان . ارد بزرگ بزرگترین عیب آن است که از عیب خویش آگاه نباشیم . کارلایل مرد بزرگ از پرخوری پرهیز می کند . کنفوسیوس من بیش ازهر چیز ، اعتقاد دارم که آنچه سرنوشت ما را تعیین می کند ، شرایط زندگیمان نیست ، بلکه تصمیمهای ماست. آنتونی رابینز آنکه خودخواه است توان ستایشگری و مهرورزی ندارد او بسیار تنهاست . ارد بزرگ هر شروع دوباره ، هر رشد و تحول درونی و هر تغییر مسیری که همواره از عشق و نیاز و گرایش درونی آغاز شده باشد به سمت حقیقت ، خوشحالی ، خوشبختی و آزادی بیشتر است . باربارا دی آنجلیس آزادترین انسانهای روی زمین کسانی اند ، که از آرامش درونی بر خوردارند . وین دایر نزدیک ترین چیزها مرگ و دورترین چیزها آرزوهاست. سقراط خود کامگان در ژرفنای وجود خویش گم می شوند . ارد بزرگ علم و دانش کلیدی است که تمام درها باآن باز می شوند. آناتول فرانس هر چیزی که اتفاق می افتد باید حادث شود . وین دایر برای اینکه دانش ملکه شود، تعلیم کافی نیست ، عمل لازم است. برنادشاو خوی مهربان ، ریشه در طبیعت گل ها دارد . ارد بزرگ استراحت خوب ، بهتر از غذای خوب است . ویکتور پوشه راستی و درستکاری را برترین جا بگذار . کنفوسیوس دنیا سراسر زیبائی وجمال است و ما کمتر متوجه آن هستیم. پاسکال بزرگترین فر و داشته بی باکان روزگار ، دلهایست که به آنها امید بسته اند . ارد بزرگ هرکس تاریخ بداند ، هم در گذشته زندگی می کند و هم در حال . آلفرد روزنبرگ از اینکه تو را نمی شناسند غم مخور . به این بیندیش که چرا تو مردم را نمی شناسی . کنفوسیوس راز سعادت در این است که کاری که به تو واگذارشده دوست بداری. هاکسلی پیوند از پس تنهایی رخ می دهد ، ارزش می یابد و توان را چندین برابر می کند ، پس باید هر پیوند پاکی را شاد باش گفت . ارد بزرگ سند پاره میشود، قول پاره نمیشود. مثل آلمانی تنها به قانون حکومت کردن و قانون را به کیفر مجرا داشتن مردم را حیله و بیننگی آموختن است . کنفوسیوس طبیعت درمقابل عهد وپیمان بشری بی اعتناست. جورج نیکولا خاموشی بیشه نبرد ، فریادها در سینه دارد . ارد بزرگ درمیان ملکات ذهنی حافظه بیش ازهمه می شکفد و پیش ا زهمه می میرد. کولتون تلاش نکن تا چیزی را بخواهی ، فقط لازم است راضی و پذیرا باشیی . وین دایر آنکه بیش ا ز اندازه محتاط است بسیار کم کار انجام میدهد. شیللر اندیشمندان را شاید بتوان نادیده گرفت و یا بزور خفه شان نمود ! اما تاریخ ، گواه هزاران سال فریاد رسای آنان بوده و هست . ارد بزرگ [ دوشنبه 90/2/12 ] [ 5:31 عصر ] [ سیدحسن حسینی ]
[ نظر ]
نَّ مِنَ الکَبَائِر عُقُوقَ الوَالِدَین وَالیَاسَ مِن رَوحِ اللهِ وَالاَمنَ مِن مَکرِ اللهِ همانا آزار رساندن به پدر و مادر و نا امیدی از رحمت خداوند و ایمنی از مکر خداوند از گناهان کبیره است.
اِنَّ القَلبَ لَیـتَجَلجَلُ فِى الجَوفِ یطلُبُ الحَقَّ فَاِذا اَصابَهُ اطمَاَنَّ وَ قَرَّ المنجیات : اطعام الطعام و افشاء السلام والصلاة باللیل و الناس نیام انَّ العَمَلَ القَلیلَ عَلی الیَقینِ افضَلُ عند اللهِ مِنَ العَمَل الکَثیر عَلی غَیر یَقین. لا یستَیقِنُ القَلبُ اَنَّ الحَقَّ باطِلٌ اَبَدا وَ لا یستَیقِنُ اَنَّ الباطِلَ حَقٌّ اَبَد حُسنُ الظَّنِّ باللهِ أن لَا تَرجُوَ إلاَّ اللهَ وَ لَا تَخَافَ إلَّا ذَنبَکَ.
[ دوشنبه 90/2/12 ] [ 5:25 عصر ] [ سیدحسن حسینی ]
[ نظر ]
می گردم اما نیست، اما نیست ، اما نیست جز تو برای هیچکس در قلب من جا نیست می گردم اما چون تو می خواهی ، تو می گویی آیینه ام من ، جز خودت چیزی نمی جویی می گردم اما جستجوی شیشه در آب است نوری که می بینم فقط تصویر مهتاب است میگردم و هی اشک می ریزم، چه می خواهی؟! با رفتنت از درد من چیزی نمی کاهی من تازه پیدا کرده ام خود را در آغوشت گم می شوم در حس گرم پشت تن پوشت تو می نوازی با سرانگشتت لبانم را می آوری روی لبم با بوسه جانم را جز تو کسی اینگونه دستم را نمی گیرد این زن برای هیچکس آسان نمی میرد روح و تنم را بسترت کردم ، گناهی نیست از من به هر جا جز تمنای تو راهی نیست می خواهمت قدر ِ همه پس کوچه ها...سیگار با هم قدم...با هر قدم،دیوارها...دیوار می دزدم از چشمان تو تار نگاهم را شاید کمی عادت کنم بی نور راهم را عادت نخواهم کرد این تمرین اجباری ست حتی خودت هم خوب می دانی خودآزاری ست می ترسم از روزی که پیدایش شود عقلم! روی زبان هاشان بیفتد عاقبت نقلم آن روز من می مانم و دنیای رسوایی آن روز آیا باز در رویام می آیی؟؟؟؟ [ دوشنبه 90/2/12 ] [ 5:4 عصر ] [ سیدحسن حسینی ]
[ نظر ]
این خواب ها یعنی خداحافظ بهار من یعنی بریدی، خسته ای از گیرو دار من بین دو تا آیینه ماندی ، انعکاسی تلخ از انتظارش، انتظارت،انتظار من دیگر رهایت می کنم تا باز برگردی به دوره ی آرامش قبل از کنار من از تو برایم خاطراتت، خنده هایت بس شب های بی کابوس خالی از حصار من بعد از تو بوی تند غربت می دهد دستم در چهارراه گلفروشان دیار من هر جا قراری با تو بود و طعم آغوشی می سوزد از حسرت پس از این روزگار من تو روح جاری در منی که شعله می ریزی در گریه های بعد از این بی اختیار من این اشک ها تنها امیدم بود وقتی عشق می خواست خاکستر کند دار و ندار من ای کاش مثل هر خداحافظ امیدی بود درحرف هایت.....آتش صبر و قرار من خوشبخت باش و بی خیال حس و حالم باش کاری ندارد عشق بعد از این به کار من
[ دوشنبه 90/2/12 ] [ 5:0 عصر ] [ سیدحسن حسینی ]
[ نظر ]
پرده ها را بکش که دور شود، شعله های سپیده از تنمان مگذار آفتاب سر برسد، پا کند توی کفش امشبمان بعد از اینجا کجاست خوشبختی؟ در هیاهوی سرد آدم ها! دور کن دستمال حسرت را، از سر داغ و تشنه ی تبمان
بغض پشت حصار چشمانم،دارد از فرط غصه می ترکد خرد کن ساعتی که می گذرد، اینچنین مثل آب از سرمان پلک بر هم نمی گذارم تا، خواب از هم جدایمان نکند پشت درها نشسته خورشیدی، که طمع می کند به بسترمان
یک به یک هر ستاره می افتد، توی گرداب تلخ عقربه ها این سه پیکان تیز می چرخند، می رسد عاقبت به نوبتمان خسته ام مثل تنگ مفلوکی، از تکان های ماهی اش در آب خسته ام از هجوم هر حرفی، به حریم سکوت و صحبتمان
مثل دود غلیظ یک سیگار، بر تن این اتاق می پیچیم از گسستن نگو، نگو وقتی، در هم آمیخته هم و غممان نه امیدی به بودنت دارم، نه دلیلی برای ماندن تو ترسم از درد تیشه هاست بر این، ریشه های عمیق و محکممان
درد یعنی نبودنت وقتی، دو قدم آنطرف ترم باشی مرگ یعنی سکوت، وقتی حرف ، نشود جا به حجم خلوتمان عشق ما نور بود، آتش بود، که سیاهی گذاشت دیده شود از سپیدی روز بیزارم، "دامن شعله های حسرتمان"
پرده ها را بکش امیدی نیست، به جهانی که سخت داد و .... گرفت کل دنیا درست خواهد شد، از در آغوش هم نبودنمان!!! شب به شب شانه کن امیدم را، گره ای بود اگر به باد بده صبح آوار می شود خورشید، روی رویای ترد بودنمان [ دوشنبه 90/2/12 ] [ 4:58 عصر ] [ سیدحسن حسینی ]
[ نظر ]
پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از ان شما نیست . . . متن آماده کارت پستال ، متن های تبریک سال نو ، radsms.com اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند. . . متن آماده کارت پستال ، متن های تبریک سال نو ، radsms.com سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره…من…تو…ما… کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟…پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟… زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار وسال نومبارک… یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باش
عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم . . . متن زیبا و دوستانه درشکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی جاودان وشادی اندیشه ای پویا و آزادی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی آرزومندم . . . متن زیبا و دوستانه جشن است که نوروز به پا خاسته است.شادی و سعادت جهان ان تو باد.از هر دو جهان فقط تو را می خواهم . . . متن دوستانه و زیبا نوروز پاسداشت عشقهای کوچکی است که زنده مانده اند و روز تعظیم در برابر عشق های بزرگی که عظمت را کوچک می دانند.پس به تو در نوروز سلام می کنم که بزرگترین عشق این کوچکی . . . متن فانتزی و دوستانه نوروز این رفاقت را نگاهبانی می کند که باور کنیم قلبهامان جای حضور دوستانمان هستند . . . متن عاشقانه در این نوروز باستانی خیال آمدنت را به آغوش خسته می کشم . . . متن فانتزی و دوستانه نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست اگر چه کوتاهترین شبش یلدا باشد . . . متن عشقولانه و فانتزی نوروز پیام آور مهر است که مرا وامی دارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم . . . متن ادبی و محترمانه نوروز شعر بی غلطی است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر می کند . . . متن دوستانه و محترمانه زندگی وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند نوروز جشن نکوداشت نگاه تو ست پس نوروز بر تو فرخنده باد . . . متن عشقولانه و فانتزی با تو از خاطره ها سرشارم. جشن نوروز تو را کم دارم سال تحویل دلم می گیرد با تو تا اخر خط بیدارم . . . متن آماده کارت پستال ، متن های تبریک سال نو ، radsms.com متن فانتزی باران عشق همیشه می بارد اما در نوروز قطره های باران طلایی رنگند از خدا می خواهم که همیشه زیر این باران خیس شوی . . .
متن ادبی چه افسانه ی زیبایی… زیباتر از واقعیت .. راستی مگر هر شخصی احساس نمیکند که نخستین روز بهار گویی نخستین روز آفرینش است؟ نوروز مبارک متن آماده کارت پستال ، متن های تبریک سال نو ، radsms.com متن ادبی و شعر باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نو روز و جشن شگوفه ها را بر گذار می نمایند . . . متن آماده کارت پستال ، متن های تبریک سال نو ، radsms.com و باز گرمای ملایم و فرحبخش روز های آفتابی بهار در باغ و راغ و کشتزار ها به سبزه و گلها و درختان بشارت میدهد تا از خواب سنگین زمستان بیدار شوند و روح تازه بخود گیرند و آنگاه این نوای جانبخش را ساز بدارند . . . متن آماده کارت پستال ، متن های تبریک سال نو ، radsms.com و باز نسیم گوارای گیسوان مشک بوی بته های گلاب را با آهنگ موزون تکان میدهد تا با لالهء خوش عذار و نرگس و ریحان و گل های دشتی همزمان جوانه زنند و ترانه عشق را به گوش عشاق برسانند و آنگاه در چمنها و دشت و دمن طوفان برپا کنند . . . و باز هوای شاداب به عشرتگاه باغ و لاله زار ها راه میگشاید و گلهای سرخ و زرد و نیلوفری را که در سبزه زار ها می رویند نوازش میدهد و آنگاه پربار چمن را به نظاره می نشیندو همین که در مرغزاران حریر پوش به میزبانی مردان پاکدل دشت می شتابد نالهء نی را می شنود و وظیفه دار این پیام میگردد . . . رونق عهـــد شبابست دگــر بوستان را / میرسد مـــژده گل بلبل خوش الحان را ای صبا گر به جوانان چمـن بـاز رسی / خدمت ما برسان سرو گل ریحـــان را ای نو بهار خنـــدان از لامکان رسیـــــدی / چیزی به یار مانی از یـــار ما چه دیـــدی خندان و تازه رویی سر سبز و مکشبویی / همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریــدی متن آماده کارت پستال ، متن های تبریک سال نو ، radsms.com فرا رسیدن نوروز باستانی، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم بر همه ایرانیان پاک پندار، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد متن آماده کارت پستال ، متن های تبریک سال نو ، radsms.com با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد . ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها ای تدبیر کننده روز و شب ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر حال مارا به بهترین حال دگرگون کن سال نو مبارک مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهـار لحظه هایتان پر از شکوفـه باد. سال نـو مبارک متن آماده کارت پستال ، متن های تبریک سال نو ، radsms.com بنگر به رستاخیز طبیعت که چه زیباست . و هر سال ستاخیزی دیگر را تجربه می کنیم و چه زیباتر رستاخیز انسان در این عصر آهن وتباهی
ورود به این عید سعید باستانی بنا به دلایل فنی برای شما مسدود می باشد . لطفا اصرار نفرمایید! عید شما مبارک سال نو و بهاری نو را، فرصتی نو برای تازه شدن و بازنگریستن بر چگونه زیستن میبینم برای وجود نازنینت در این فرصت نو شوری نو برای ساختن و بهتر زیستن آرزو میکنم. امیدوارم همیشه سلامت و سرزنده و مهربان و روشن بین باقی بمانی متن آماده کارت پستال ، متن های تبریک سال نو ، radsms.com
با سلام-در آستانه فرا رسیدن “عید نوروز باستانی” و طمطراق پیک بهاران و آغاز سال نو تبریک و تهنیت صمیمانه را تقدیم شما و خانواده محترمتان داشته و در پرتو الطاف بیکران خداوندی ، سلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی را آرزومندیم. شاید خداوند صحرا را آفرید تا با دیدن نخل لبخند بزنیم .پیشاپیش سال نو مبارک.با یک دنیا آرزوی بهترین. عطر نرگس، رقص باد. نغمه شوق پرستوهای شاد.خلوت گرم کبوتران مست.نرم نرمک میرسد اینک بهار.خوش به حال روزگار.سال نو مبارک [ چهارشنبه 90/1/31 ] [ 4:49 عصر ] [ سیدحسن حسینی ]
[ نظر ]
روزی پسر بچه ای در خیابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد . او از پیدا کردن این پول ،آن هم بدون هیچ زحمتی ، خیلی ذوق زده شده . این تجربه باعث شد که بقیه روزها هم با چشمهای باز ، سرش را به سمت پایین بگیرد ( به دنبال گنج ) !!! او در مدت زندگیش ، 296 سکه 1 سنتی ، 48 سکه 5 سنتی ، 19 سکه 10 سنتی ، 16 سکه 25 سنتی ، 2 سکه نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده 1 دلاری پیدا کرد . یعنی در مجموع 13 دلار و 26 سنت . در برابر به دست آوردن این 13 دلار و 26 سنت ، او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید ، درخشش 157 رنگین کمان و منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد . او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان ، در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند ، ندید . پرندگان در حال پرواز ، درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر ، هرگز جزئی از خاطرات او نشد [ چهارشنبه 90/1/31 ] [ 4:31 عصر ] [ سیدحسن حسینی ]
[ نظر ]
ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد... در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است! پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند!!! من فکر می کنم که آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟!! پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید. مامورین هم که تمام تلاششان را می کنند. در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ایست که دیگر تکرار نخواهد شد...! توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود. آری او گرامافون را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع کرد. [ چهارشنبه 90/1/31 ] [ 4:30 عصر ] [ سیدحسن حسینی ]
[ نظر ]
نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود
نخستین اتفاق تلختر از تلخ در تاریخ که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود
مدینه نه که حتی مکّه دیگر جای امنی نیست تمام کربلا و کوفه غرق ابن ملجم بود
فتاد از پا کنار رود در آن ظهر درد آلود کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود
دلش میخواست میشدآب شد از شرم،اما حیف دلش میخواست صد جان داشت امّا بازهم کم بود ا گر در کربلا طوفان نمی شد کس نمیفهمید چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود
[ دوشنبه 89/9/22 ] [ 6:38 صبح ] [ سیدحسن حسینی ]
[ نظر ]
[ چهارشنبه 89/9/17 ] [ 3:53 عصر ] [ سیدحسن حسینی ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |